سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گاهنامه زیست

همه برای امام بودند و امام برای همه و امت همراه امام برای خدا   . . .

دهه فجر مبارک

پیامک تبریک دهه فجر

آهن آبدیده را زنگ عوض نمی کند / چهره انقلاب را جنگ عوض نمی کند

به دشمن علی بگو به کوری دو چشمتان / پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی کند

اس ام اس تبریک 22 بهمن

گرگها خوب بدانند در این ایل غریب / گر پدر رفت، تفنگ پدری هست هنوز

گر امام شهدا نیست کنون در برمان / خلف صالح و مظلوم علی هست هنوز   . . .

پیامک تبریک پیروزی انقلاب اسلامی

از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران / اندیشه باور شد، در امتداد باران

بر صخره‏های همّت جوشیده خون غیرت / بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران

و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد / بر پهندشت باور، خالی است جای یاران   . . .

دهه فجرمبارک

اس ام اس دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی ایران

فجر است و سپیده حلقه بر در زده است / روز آمده، تاج لاله بر سر زده است

با آمدن امام در کشور ما / خورشید حقیقت زافق سر زده است   . . .

دهه فجرمبارک

متن های زیبا تبریک دهه فجر

برخیز که فجر انقلاب اسلامی امروز / بیگانه صفت، خانه خراب است امروز

هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد / از لطف خدا نقش بر آب است امروز   . . .

دهه فجرمبارک

اس ام اس و جملات زیبا تبریک دهه فجر

قلب‏ها، کهکشانی از عشق خمینی می‏شود و جامی لبریز از شراب طهور پیروزی   . . .

دهه فجرمبارک

متنهای قشنگ به مناسبت دهه فجر

فجرآزادی! در شهر پیامبر و در مسجدالحرام، به انتظار تواند،به زادگاه خویش هم سفری کن  .

دهه فجرمبارک

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/20ساعت 10:29 عصر توسط نظرات ( ) | |

گزگز و خواب رفتگی انگشتان دست علامت نسبتا شایعی است که می تواند به علل مختلفی ایجاد شود. شایعترین علت آن گیر افتادن اعصاب دست است. اعصاب دست در قسمتهای مختلفی گیر می افتند  .   شایعترین محل گیر افتادگی در مچ دست است. سه عصب مدیان، اولنا و رادیال مسئول حس و حرکت دست می باشند. عصب مدیان از وسط مچ عبور می کند تا به انگشتان برسد. این قسمت به شکل تونل است و به آن تونل کارپ می گویند. اگر در این تونل به علتی بر روی عصب فشار وارد شود علایمی مثل گزگز و مور مور دستها، سوزش و درد ایجاد می شود و انگشتان خواب رفتگی پیدا می کنند. این حالت ابتدا در شب و ابتدای صبح بیشتر است اما بتدریج با پیشرفت بیماری در روزها نیز خواب رفتگی دیده میشود. با پیشرفته تر شدن بیماری قدرت انگشتان کمتر شده و عضلات دست لاغر می شوند. عوامل مختلفی در ایجاد این حالت دخالت دارند. حرکات تکراری دست از علل شایع است مثلا افرادی که قالی بافی می کنند به احتمال بیشتری به این حالت مبتلا می شوند. تغیرات هورمونی در طی حاملگی و یائسگی نیز باعث سندرم تونل کارپ می شوند. بیماریهائی مثل دیابت، کم کاری تیروئید، لوپوس و رماتیسم مفصلی باعث بیشتر شدن احتمال سندرم تونل کارپ می شوند.

گاهی علایم باعث بیدار شدن فرد از خواب شده و حرکت دادن دستها باعث تخفیف علایم میگردد. درد بیمار ممکن است به ساعد بازو و شانه نیز بکشد.

تشخیص سندرم تونل کارپ

تشخیص این بیماری توسط شرح حال بیمار معاینه فیزیکی و تستهای الکترودیاگنوز ( نوار 5487 عصب و عضله) انجام می شود.  

درمان

1) عدم انجام حرکات تکراری

تا حد امکان باید از انجام حرکات تکراری خود داری شود. استفاده از وسایلی که حالت لرزشی به دستها می دهند علایم و بیماری را بدتر میکند.

2) تصحیح وضعیت مچ در هنگام کار

تصحیح وضعیت نشستن و استفاده از وسایل با طراحی مناسب ضروری است.

3) استفاده از مچ بند(اسپلینت):

 5487استفاده از مچ بند مخصوص در سه ماه اول پس از شروع علایم و  5487همچنـین در خانمهای حامله بسیار موثر است. زاویه اسپلینت باید تنظیم شود. اغلب اسپلینتهای  5487ساخته شده در بازار زاویه مناسبی ندارند و حتی باعث بدتر شدن علایم می شوند. مچ بند باید حتمآ در شب پوشیده شود. بهتر است در طی روز نیز از مچ بند استفاده کرد.

4) استفاده از داروها: داروهای ضد التهابی در درمان این حالت موثر می باشند.

5) تزریق کورتیکو استروئید

6) مدالیتی ها

استفاده از اولتراسوند و لیزر میتواند به بهبود بیماری کمک نماید.

جراحی:

اگر بیمار به درمانهای غیر جراحی پاسخ مناسبی ندهد یا اگر در نوار عصب و عضله علایم درگیری شدید عصب دیده شود یا عضلات تحلیل رفته باشد یا دستها ضعیف شده باشند جراحی توصیه می گردد. عوارض جراحی شامل ایجاد زخم بدشکل، آسیب به اعصاب پوستی و چسبندگی تاندونها است. لذا یک دوره کار درمانی پس از جراحی برای کاهش تورم و حفظ حرکات انگشتان همراه با چهار هفته استفاده از مچ بند ضروری است.

عوارض ناشایعتر پس از جراحی شامل عفونت، آسیب شریانی، سفتی مفصل و . . . 5487 است. برخی از بیماران از باقی ماندن علایم پس از جراحی شکایت دارند.

عدم تشخیص صحیح علت عمده باقی ماندن علایم پس از جراحی است


نوشته شده در چهارشنبه 90/11/19ساعت 10:22 عصر توسط نظرات ( ) | |

بدن فرعون

« و بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم. فرعون و سپاهیان وی بیدرنگ مسلحانه و فراتر از حد

 خود آنها را دنبال کردند، تا وقتی که داشت غرق میشد گفت: ایمان آوردم به اینکه خدائی غیر ا

ز خدائیکه بنی اسرائیل (فرزندان یعقوب) به او ایمان اوردند وجود ندارد و همیشه مسلمان خواهم بود ـــ

 حالا! در حالیکه تا پیش از این از سپردن بنی اسرائیل سرباز زدی و همیشه نیز مفسد بودی ـــ امروز

 فقط بدن تو را نجات میدهیم تا برای افراد پس از خودت درسی باشد. هر چند خیلی از مردم از آیات ما غافلند».

واژه فرعون در لغت بمعنی: ساختمان باشکوه است. بعد به فرمانروایان مصر اطلاق شده، که اشاره ضمنی و

 تلویحی بوده به ساختمانهای بلند بالا و باشکوه آنها. تصویری که میبینیم تصویرهمان فرعونی است که در زمان

 موسی بوده و از سپردن بنی اسرائیل به موسی سرپیچی کرده و موسی و همراهانش را تعقیب کرده و در دریا غرق شده

. او رامسز دوم نام داشته است. پس از غرق شدن افراد باقیمانده دستگاه فرعون که با وی در تعقیب موسی نبوده اند او

 را از آب گرفته و مومیائی میکنند، و امروزه در معرض تماشای جهانیان است. چیزی که 1400 سال پیش قرآن آن

 را پیش بینی کرده است.

سوره یونس آیه ی90-92


نوشته شده در سه شنبه 90/11/18ساعت 8:48 عصر توسط نظرات ( ) | |

ابرها رفتند و آسمان سهم تو شد خورشید. اما من هم از این آسمان سهمی دارم. سهم مرا هم بده. من دختر آسمانم اما مردمان خاکی زمین در قلب یخ زده خود جایی برای آسمانی ها ندارند. پشتت را به من نکن خورشید. طلوع کن. من اینجا دل به فانوس خوش نکرده ام. بر من بتاب.
سالهاست بند کفشهایم را خودم نبسته  ام خورشید! که پاهای ناتوان من نیازی به کفش ندارد. سالهاست پشت پنجره چشم انتظار مانده ام تا شاید نسیمی با بوی مادر کنار تختم بیاید و رویاهایم را نوازش دهد.
چرا اینگونه نگاهم می کنی خورشید؟ نسوزان دل دختر کوچک آسمان را. نه گذشته ام را می دانم و نه آینده را. من فقط یک دریا محبت را آموخته ام. بیا با هم غرق شویم.
دیگر نامه هایم را برای هیچ کس نمی خوانم، خورشید! می دهم دست خودت تا آنها را به دست خدا برسانی.
خدا خیلی مهربان است می دانم. هر شب قاصدک ها را به خوابم می فرستد تا حرف های دلم را سوار بر قاصدک های خیالم به آسمان بفرستم.
خدایا کنارم بمان، فراموشم نکن - طاقت نمی آورم. من دختر تنهای آسمان هستم که آدم بزرگ ها مرا معلول می نامند.
اینجا چشمان هیچ کس روشن نیست. خدایا هوای شهر خاکستری است یا چشمان من؟
خدایا خسته ام. از تمام چشم هایی که بیهوده بازند. از خودم. خانه، خیابان!
خدایا چقدر بنویسم زندگی؟ یکبار زندگی برای من نوشت؟ گفت بمان؟ یکبار دستش را روی پاهای معلولم کشید؟ نمی دانم زندگی می داند یا نه؟ نمی دانم می داند که من از پشت میله های سفید رنگ تختم هر شب خدا را ملا قات می کنم؟ نمی دانم می داند که من هر شب دست خالی به تماشای خدا می روم و تمام شب تاب ها برای دست های خالی من دعا می کنند؟
نمی دانم خورشید، تو می دانی یا نه؟ من هیچ وقت کنار خاطر ه ها گریه نمی کنم.
غمگین نباش. خدا همیشه به من صبر می دهد.
به مادر بگو خورشید. بگو اینجا یادآوری روزهایی است که نبودی. بگو اینجا بهترین ترانه های مادر را کسی در گوشم زمزمه می کند که مادرم نیست و نامه هایی که هر خطش با خون دلم رنگ می شود با دستان او برای  خدا می نویسم.
و خاکستر نامه هایم را هر شب در عقیق چشمان ماه می بینم. می بینم که نامه هایم آنقدر سوزناک است که در قلب نقره ای ماه می سوزد.
به نبودنت سوگند مادر کسی شبیه تو دست از خیالم برنمی دارد. او را هر روز در خانه بچه های آسمان می بینم که با چشمانی که از آینه پاکترند نگاهم می کند.
دستان ناتوانم را در دست می گیرد و پاهای معلولم را در آغوش می گیرد.


این انتهای تمام نامه های عاشقانه ام بود مادر!

حالا دختری که پلک هایش برای دیدنت تکان نمی خورد، میان خانه ای که به رنگ آسمان است به انتظارت نشسته، به گمانت می توانم فراموشت کنم مادر! می دانی ندیدنت خنجری است که تکه تکه می کند، تمام وجودم را!
وسالها بعد قلبی پاره پاره هنوز برای تو می تپد و دختری شبیه من هر شب برایت لا لا یی می خواند. نمی دانم مادر تو مرا نمی خواستی یا زندگی؟ نمی دانم کدامتان نامهربانتر بودید؟ نمی دانم معلول بودنم برای تو سخت تر بود یا برای زندگی اما آن شب که برای خورشید درد دل می کردم شنیدم که گفت:
شب عاشق نگاه توست
خدا، فقط پناه توست.
بمان بهترین من
بمان زمین سرای توست.
پس می مانم مادر، می مانم و با تن رنجور و ناتوانم به جنگ زندگی می روم،  می مانم و به خاطر بودنم و شب خدا را شکر می کنم. او تنها کسی است که تمام شب با دقت به حرف هایم گوش می دهد او تمام آرامش من و قدرت پاهای ناتوانم است.
یادت نرود مادر
خدا همیشه به من صبر می دهد.

در گوشه ای از شهرمن، خانه کوچکی هست که ساکنانش آن را به آسمان پیوند زده اند. اگر روزی از بی مهری مردمان زمین دلت گرفت، سری به آسمان بزن که در آن خانه کوچک ، آسمان بی صبرانه چشم انتظار توست.
من هم در یک ظهر گرم تابستان، کوچه پس کوچه های قیطریه را طی کردم و در یک بن بست خلوت زنگ خانه بچه های آسمان را به صدا
در آوردم. بچه های آسمان، معلولین جسمی و ذهنی هستندکه در آن خانه کوچک گرد هم آمده اند.

یک سلا م آسمانی

وقتی رسیدم، گرمای هوا و دوری راه کلا فه ام کرده. واخمهایم حسابی در هم گره خورده بود. اما در خانه که باز شد و قدم داخل آن گذاشتم درختان چنارش با رقص آرام برگهایشان خوش آمدگویی گرمی به من گفتند و اولین نشانه آسمان را پشت میله های آهنی بالکن به من نشان دادند. روی بالکن دخترکی ایستاده بود که گردی چشمها و فاصله زیاد ابروهایش معلولیت ذهنی اش را به وضوح نشان می داد. وقتی نگاهش کردم، چشمان معصومش را به چشمانم دوخت و با زبان شیرینش گفت: «سلا م» اگر چه کلمه سلا م را درست ادا نکرد اما سلا م کردنش آنقدر برایم دلچسب بودکه گره اخمهایم را به کلی باز کرد و لبخند زیبایی به من هدیه داد و حس کردم خستگی راه
به کلی از تنم بیرون رفته. وارد دفتر که شدم از اطلا عاتی که مدیر داخل موسسه در اختیارم گذاشت متوجه شدم که موسسه بچه های آسمان در سال 1378 توسط شخصی به نام علیرضا نقابی تاسیس شده. در این موسسه که به صورت خصوصی اداره می شود والبته تحت نظارت و حمایت سازمان بهزیستی هم هست، حدود 70 بچه که معلولیت ذهنی و جسمی دارند در آن زندگی می کنند. البته طبق گفته مدیر موسسه که از گفتن نامش امتناع کرد، بچه های این مرکز دختر و پسرهای زیر 14 سال هستندکه از معلولیت ذهنی و جسمی رنج می برند و اکثر آنها بی سرپرست هستند.
شعبه دیگر بچه های آسمان در جاده فشم واقع شده که درآن پسرهای بالا ی 14 سال نگهداری می شوند.
مدیریت بچه های آسمان اشاره می کند که اکثر این بچه ها علا وه بر ناتوانی جسمی و ذهنی ، از داشتن پدر و مادر هم محروم هستند و تعداد انگشت شماری که توسط پدر و مادرهایشان به این موسسه سپرده شده اند خانواده مشخص دارند البته آنها هم ازمحبت  خانواده بی بهره اند چرا که بعضی از آنها بدسرپرست بوده و به کلی رها شده اند وتعدادی از خانواده ها نیز گه گداری که از کار روزمره و گرفتاری های زندگی خلا صی یابند، لطف کرده و به فرزندان ناتوان خود سر می زنند.


نوشته شده در یکشنبه 90/11/16ساعت 4:6 عصر توسط نظرات ( ) | |

جذابیت چیزی سوای زیبای است. شخصی می تواند زیبا اشد  ولی هرگز جذاب نباشد و همچنین می تواند جذاب باشد ولی زیبا نباشد طرز سلوک آدمی انتخاب لباسها , حالت های روانی و ....در این امر, مو است.اگر می خواهید فردی موفق و نافذ در قلب ها باشید و از موفقیت لذت ببرید] نخست باید با خودتان ارتباط صحیح برقرار کنید. زیرا معنی و مفهوم رویداد های زندگی را خودتان تایین می کنید. وقتی تمیز و مرتب باشید این هماهنگی شما را جذاب می کند. آن چه مهم است تمیز و مرتب بودن در عین سادگی است. افرادی که به آراستگی خود توجه ندارند از جذابیت و نفوذ خود بر دیگران می کاهند.بیشتر افراد برای آن که جذاب باشند شلوغ می کنند و مدام حرف می زنند و این بزرگترین اشتباه برای جذاب بودن است. دوستی حرف زیبایی می زد و می گفت:نگفتن صلاح است, کم گفتن طلا است , پر گفتن بلا است
سکوت تاثیر روانی فوق العاده ای دارد و شما را با شخصیت تر و عاقل تر و قابل اعتماد تر معرفی می کند که برای ایجاد صمیمیت و تداوم آن زمینه مساعدی است.ولی سکوت نباید ناشی از خجالت و عدم اعتماد به نفس باشد. در این صورت از جذابیت می کاهد. وقتی نرم و با لطافت و متانت صحبت کنید نخستین گام برای جذاب بودن را برداشته اید. داد و فریاد را نیندازید. ادم های عصبی و خشن برای صمیمیت, نا مناسب هستند و هرگز جذاب نخواهد بود. مودب باشید, افراد بی ادب که ظاهری آراسته دارند هرگز مورد علاقه دیگران نخواهند بود.اگر صبح ناراحت و کسل از خواب بیدار شده اید به جای آرامی بروید و به آهستگی با خود تکرار کنید: من خوشحالم, می می خواهم شاد و جذاب باشم. یا در هنگام برخاستن از خواب به راز و نیاز با پروردگارتان بپردازید و در ادامه بگویید : امروز سلامتی , موفقیت شادی زیبایی جذابیت و صمیمیت به من تعلق دارد و آن گاه در طلب این خواسته ها گام بردارید.همیشه تبسم کنید ولی شوخی زیادی از جذابیت می کاهد. در تبسم , سنگینی و متانت است و جذابیت ولی در خنده و شوخی بی مورد سبکی و کاهش جذابیت.
قاطع باشید و هدفهای تان را مشخص کنید افراد مصمم و پر تلاش, چون همیشه دارای برنامه ریزی منظمی هستند, دارای جذابیت زیادی می باشند.آن ها با اعتماد به نفس به اینجاد روابط صمیمانه خود ادامه می دهند.هدیه دادن فوران و انفجار صمیمیت است. به ویژه اگر طرف مقابل انتظار این هدیه را نداشته باشد و هرگز اهمیتی ندارد که هدیه چه نوع یا جنسی باشد. مهم اهمیت دادن به طرف مقابل است.مواظب صحبت ها و افکارتان باشید زیرا ذهن نیمه هوشیارتان هر اعتقادی را که به زبان بیاورید, در خود حفظ می کند و آن را می پذیرد با صحبت های شیرین و دلچسب روحیه خود را تقویت و شاد کنید و از واژه های نمی توانم و نمی شود و ..... هرگز استفاده نکنید و به این فکر باشید که می خواهید روز خوبی را در کنار خانواده و دوستان با شادی بگذرانید.

 


نوشته شده در سه شنبه 90/11/11ساعت 9:16 عصر توسط نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت